سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگیزه ای برای حفظ قرآن

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/6/26

 

داشتیم درباره انگیزه های حفظ قرآن حرف می زدیم. می گفت تا وقتی به کل قرآن مسلط نباشی، اسلام برایت همان چیزی است که دیگران تعریف کرده اند. یکی جنبه های فردی و عبادی اش را نشانت می دهد، یکی جنبه های اجتماعی و سیاسی اش را. یکی روی اخلاق اسلامی تکیه می کند و یکی روی جنگ و جهاد. یکی جز آیات و روایات نماز و زکات چیزی نمی بیند و یکی آنقدر آیات و روایات سیاسی را پررنگ عرضه  می کند که اهمیت نماز و زکات فراموشت می شود.

می گفت تا وقتی به کل قرآن تسلط نداشته باشی، نمی دانی جای هر کدام از این زیرمجموعه ها کجاست و نسبتشان با هم چگونه است.

می گفت وقتی حافظ قرآن می شوی، می فهمی خدا روی چه چیزهایی خیلی غیرت دارد. کجاها بیشتر تأکید کرده و باید حواست جمع باشد.

درست است که از حفظ کل قرآن تا شناخت عمیق و حقیقی اسلام خیلی راه است، اما بعد از حفظ حداقل می توانی ادعا کنی این شناختِ هرچند سطحی، بی تناسب و کاریکاتوری نیست.

ان شاءالله خدا روزی همه مان بکند!

پ.ن. واضح است که منظور صرفاً حفظ، بدون تدبر، نیست.


عیش مدام

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/31

 

دعای سوم صحیفه سجادیه، وقتی ملائک خدا را توصیف می‌کند، آهِ حسرت آدم را درمی آورد. به خصوص این عبارتش:

و لایغفُلون عن الوَلَهِ الیک
و از شیفتگى به سوى تو غافل نمی گردند.*
 

فرشته هایی که عاشقی یادشان نمی رود!

* دعای سوم صحیفه سجادیه(نیایش در طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقربش)

مصرعی از حافظ؛ «پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است»


رنگ خدا

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/10

 

کاش همیشه شبیه تو با اطرافیانم رفتار می کردم.

یا من اَظهَرَ الجمیل. یا من سَتَرَ القبیح. یا من لم یَهتِکِ السِّتر.

ای که کار نیک را آشکار کنى. اى که کار زشت را پنهان کنى. اى که پرده کس ندرى.*

*دعای جوشن کبیر

پ.ن.1 دیشب اولین بار بود که جوشن را به چشم موعظه های اخلاقی می خواندم. خیلی حرف برای گفتن داشت.

پ.ن.2 تیتر برگرفته از آیه 138 سوره بقره است؛ «صبغة الله، و من احسن من الله صبغة؟»


بعد از این شبها

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/10

 

اللهم و إنّه لا وفاءَ لی بالتَّوبةِ الّا بِعِصمَتِک.

الهی مرا قدرت وفای به توبه ی خود، جز با حفظ تو نیست.*

حالا که مرا تا اینجا آوردی، نگذار جایی بروم. نگهم دار. من به آغوش تو انس گرفته ام.

*صحیفه سجادیه، دعای 31


مثل همه شیعیان مظلوم جهان

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/7


"گویا مقدر شده است که پیروان راستین تو باید مثل تو لعن و نفرین شوند، تکفیر شوند، کوبیده شوند و در زجر و شکنجه، در دنیایی از غم و درد به ملاقات خدا بروند، و آنقدر شکنجه ببینند که هنگام شهادت فریاد برآورند: «فزت و ربّ الکعبه»، به خدای کعبه آزاد شدم."

 از کتاب «علی زیباترین سروده هستی»، نوشته ی شهید مصطفی چمران


راز

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/7


اعتراف می کنم که مدتی است نزدیک بین شده ام! وسط قفسِ روزمرگی ها، آرمان هایم را فراموش کرده ام. ازشان فاصله گرفته ام. حتی گاهی به خودم می قبولانم که اینقدر سخت گیری هم لازم نیست؛ تو که داری وظیفه ی درس خواندن و مثلاً (!!) جهاد علمی کردنت را انجام می دهی، دیگر چه کار داری وقت بگذاری تا بفهمی چرا فلان جای دنیا دارند توی سر و کله ی هم می زنند و برادرکشی راه انداخته اند!

اعتراف می کنم که مدتی است یادم می رود باید مدام سر بلند کنم و افق های دور را، چشم انداز آینده را، مقصد نهایی را، ببینم.

این شبهای ماه رمضان، یک برنامه هست که یادم می آورد کجای زمین و در کدام مقطع حساس تاریخی ایستاده ام. ممنون آقای طالب زاده، از برنامه ی خوبِ رازتان!

ساعت یازده و نیم شب، از شبکه ی چهار سیما. 


چشم!

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/1

 

خودت دستور دادی: بیا؛ که من توانستم بیایم. آن هم با یک لیست طویل از خواسته هایم. وگرنه بعد از این همه دادن های تو و ناسپاسی کردن های من، رویم نمی شد آن طرف ها آفتابی شوم!

و أنا یا الهى، عبدُک الَّذى اَمَرْتَه بالدُّعاءِ
فقال: لبَّیک و سَعْدَیْکَ

اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى،
پس لبّیک و سَعْدَیْکَ گفت و فرمانت را بجاى آورد.*

*صحیفه سجادیه، دعای 16


آخوندِ خانم

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/4/29

 

دیشب برنامه «راز» می دیدم. با موضوع تبلیغ دین درعصرحاضر (+). یکی از مسائلی که دکتر فیاض مطرح کرد، این بود که روحانیون (به تعبیر ایشان آخوندها) در قم جمع شده اند و در شهرهای مختلف (حتی تهران) پخش نمی شوند.

داشتم فکر می کردم حتی اگر مسجد محله مان یک امام جماعتِ مردمی داشت (با همه ی آن خصوصیاتِ خوبی که دکتر فیض از امام جماعت محله شان مثال می آورد)، باز هم منِ دخترِ جوان نمی توانستم خیلی راحت بروم پیشش و سوال شرعی بپرسم. یا مثلاً اگر در زندگی به مشکلی برخوردم، ازش راهنمایی بخواهم. یا حتی در کلاس قرآنش شرکت کنم و بی پرده از دغدغه های ذهنیم حرف بزنم.

به گمانم الان در حوزه های علمیه مان، طلبه ی خانم کم نباشد. نمی دانم ساز و کاری برای حضور این خانم ها در جامعه تعریف شده یا نه، و اگز تعریف شده چقدر عملی می شود.
شخصاً گاهی خیلی احساس نیاز می کنم که با شخصی آشنا به مسائل دینی، یک آخوندِ خانم، ارتباط مستقیم داشته باشم. کسی که هم من او را از نزدیک بشناسم و بتوانم بهش اطمینان کنم، و هم او شرایط زندگی مرا بداند.

خواستم بگویم اگر کسی، نهادی، سازمانی، در فکر حل مسأله ی ارتباط گیری جامعه با آخوندها بود، لطفاً به مسأله ی آخوندهای خانم هم فکر کند!

پ.ن. برنامه راز، به کارگردانی آقای طالب زاده، در شبهای ماه رمضان (ساعت 11:30) پخش می شود. پیشنهاد می کنم از دستش ندهید! 





بازدید امروز: 28 ، بازدید دیروز: 95 ، کل بازدیدها: 386421
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ