• وبلاگ : مسافر
  • يادداشت : ديالوگ تکراري اين روزهاي من
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مريم ثاني 
    سلام
    اِي گفتي خواهر!

    منم خسته شدم اينقدر دربرابر اين حرفها دليل آوردم.
    تازه کار هم که ميگن يني هر روز، روزي هشت ساعت بري سرکار و دور از جون مثل جنازه برسي خونه و فقط بخوري و بخوابي. وقتي ميگي کار پژوهشي ميکنم يا کار مطالعاتي ميکنم اصلا براشون کار حساب نميشه.
    وقتي پرسيدن داري چيکار ميکني بگو دارم زندگي ميکنم. بگو بعد از سالها وقت شده کمي زندگي کنم اگر اجازه بدين البته:))

    پاسخ

    سلام. واقعا دارم زندگي مي کنم. هيچ وقت فکر نمي کردم اينقدر از کارهاي روزمره ساده لذت ببرم. حتي از اينکه يه روز کامل فقط خونه رو گردگيري و جارو کنم! هميشه اينقدر استرس کارهاي عقب افتاده رو داشتم که وقت لذت بردن از اين چيزها رو نداشتم. / دارم زندگي ميکنم. اگه ديگران اجازه بدن، و اگه خودم اينقدر عذاب وجدان نگيرم که دارم عمرم رو تلف مي کنم!