ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/23
"نظام سرمایه داری به زنان صرفا به عنوان یک نیروی کار نگاه می کنند، که باید از او حداکثر استفاده را بکنند.
ما به زن ضمن اینکه به نقش مجاهدانه اش، نقش انقلابی اش و آن حضور موثرش در اجتماع در همه عرصه ها تاکید داریم، اما می گوییم به زن نباید اینطور نگاه بشود.
این زن چه عناوینی دارد؟ یا دختر است یا همسر است یا مادر است یا خواهر است، این یک نقش مولد محبت دارد در مهمترین کانون جامعه که ما می گوییم خانواده است.
این نقش هر چقدر تقویت بشود شما ببینید ماهیت خانواده چقدر ارتقاء پیدا می کند و بعد به تبعش چه جامعه پرنشاط تری خواهید داشت. این نه که نافی سایر نقش های او باشد، اما اهمیت اساسی دارد."
صحبتهای دکتر جلیلی در شبکه سه (+)
پ.ن. چون این نگاه را می پسندم، این متن را گذاشتم. فارغ از بحث های سیاسی:)
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/21
وما خَلَقْتُ الْجِنَّ و الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
ما أُرِیدُ مِنْهُم مِن رِزْقٍ و ما أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ
و جن و انس را نیافریدم مگر براى این که مرا بندگى کنند.
از آنان هیچ روزى ای نمی خواهم، و نمی خواهم که مرا اطعام کنند.
همانا خداوند، خود روزی رسان و صاحب قدرت و توانمند است.
(سوره مبارکه ذاریات، آیات 56 تا 58)
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/6
تازه از دانشگاه برگشته ام. خسته و بی حوصله. می روم توی حیاط، زیر درخت توت، با یک چوب دراز در دستم!
عطر توت ها و صدای تاپ تاپ افتادنشان، سرخوشم می کند. و به این فکر می کنم که زندگی قشنگ است. حتی در روزهای امتحانات!
کلمات کلیدی : روزانه نوشت، بهار
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/2/22
« گفتمان غربى در مورد زن اجزاء گوناگونى دارد، لکن دو جزء در آن برجسته است: یکى مردواره کردن زن، یعنى زن را متشبّه به مرد قرار دادن، این یک بخش مهمّ از این گفتمان است؛ یک بخش دیگر هم زن را وسیلهى راحتى براى التذاذ جنسى مرد قرار دادن، حالا التذاذ چشمى یا مراحل بدتر و بعدتر از التذاذ چشمى، این هم یک بخش دیگر از گفتمان غربى است در مورد زن. این مسئلهى فمینیسم و این چیزهایى که امروز در دنیا رایج شده، همه در واقع فراوردههاى آن گفتمان غربى است که در نهایت کار به اینجاها میرسد.
مردواره کردن زن؛ یعنى به دنبال این بودند که مشاغل گوناگونى که با ساخت جسمى و عصبى و فکرى مرد سازگارتر است را بکشانند به سمت بانوان و زنان، و این را یک افتخار براى زن و یک امتیاز براى زن قرار بدهند.
ما در مقابل این دچار انفعال شدیم، یعنى دوْر خوردیم؛ ما هم نادانسته، ناخواسته، این گفتمان را قبول کردیم. مىبینید ما الان افتخار میکنیم که فلان تعداد زن، در فلان بخشهاى اجرایى کشور داریم. اشتباه نشود، از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایى باشند من هیچ مشکلى ندارم؛ یعنى منع نمیکنم، نفى نمیکنم، ایرادى هم برایش قائل نیستم - فرض کنید وزیر بهداشت ما یک خانم بود، یا معاونین رئیسجمهور مثلاً یا بخشهاى مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشکالى ندارد - آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهاى اجرایى اینقدر زن داریم! این همان دوْر خوردن است، این همان منفعل شدن است؛ این افتخارى ندارد. خیلى خب، یک خانمى است، ارزشهایى داشته، توانایىهایى پیدا کرده، مناسبِ این مقام شده؛ خیلى خب، بگذارند، خلاف قانون هم که نبوده؛ امّا اینکه ما به این افتخار بکنیم که ببینید، ما این تعداد خانمِ مسئولِ در بخشهاى اجرایى داریم، این غلط است. اگر ما افتخار کنیم که این تعداد خانم روشنفکر، خانم تحصیلکرده داریم، این خوب است، این جا دارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم نویسنده، خانم فعّال فرهنگى یا فعّال سیاسى داریم، اشکالى ندارد؛ اگر بگوییم این مقدار خانم شهادتطلب و مجاهدهکار در میدانهاى گوناگون داریم، این خوب است؛ اگر بگوییم این مقدار خانمى که در عرصههاى سیاسىِ انقلابى فعّالند - گویندهاند، نویسندهاند - داریم، این خوب است؛ افتخار به اینها خوب است؛ امّا افتخار به اینکه ما این تعداد وزیر زن، این تعداد نمایندهى زن، این تعداد معاونِ بخشهاى مختلفِ زن، این تعداد رئیس مؤسّساتِ تجارى زن داریم، افتخار به این غلط است؛ این انفعال در مقابل آنها است. مگر بنا بوده ما کارهاى مردانه را به زنها بدهیم؟ نه، جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یک هویّت بسیار بالا و با کرامتى است، از بعضى جهات از مردها بالاتر است.
در مجموع هم که نگاه کنیم، زن و مرد فرقى ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ کیان طبیعىشان که خداى متعال خلق کرده، یک امتیازاتى جانب زنانه دارد، یک امتیازاتى جانب مردانه دارد؛ خداى متعال یک مقدار خصوصیّاتى را به این جنس داده، یک مقدار خصوصیّاتى را به آن جنس داده؛ یک برجستگىها و ارزشهایى این دارد، یک برجستگىها و ارزشهایى آن دارد؛ لذا است که با همدیگر از لحاظ آنچه که مربوط به انسانیّت است هیچ فرقى ندارند، هیچ تفاوتى ندارند؛ در آن چیزهایى که خداى متعال براى انسان قرار میدهد - از لحاظ حقوق انسانى، از لحاظ حقوق اجتماعى، از لحاظ ارزشهاى معنوى و سیر تکامل معنوى - هیچ فرقى ندارند؛ یعنى یک مردى مثل علىّبنابىطالب میشود، یک زنى مثل فاطمهى زهرا میشود؛ یک مردى مثل عیسى میشود، یک زنى مثل مریم میشود؛ تفاوتى ندارند با همدیگر.
پس این نگاهْ درست است که ما زن را در جنسیّت خودش - همانجور که هست، زن واقعى، مؤنّث واقعى - بشناسیم، و ببینیم چه ارزشهایى میتواند این فرد متعلّق به این جنس را یا این جامعهى این جنسیّت را رشد بدهد و تعالى ببخشد؛ این نگاه، نگاه درست است. ما نباید در مقابل نگاه غرب دچار این انفعال میشدیم که متأسّفانه شدیم.»
بیانات رهبر در دیدار جمعى از بانوان فرهیختهى حوزوى و دانشگاهى، 21/2/1392
کاملش را بخوانید (+) یا بشنوید (+).
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/2/14
از سه ماه قبل قرار بود جمعه 13 اردیبهشت، بروم آزمون قرآن. دقیقه نود –یعنی ساعت 11 پنجشنبه شب- به دلایلی از رفتن منصرف شدم. مامان پیشنهاد کردند حالا که نمی روی آزمون، بیا برویم کوه، تپه نورالشهدا. من هم از خدا خواسته...!
صبح جمعه، هوای گرگ و میش پارک جمشیدیه، غوغای صبحگاهی بلبلها و گنجشکها، بوی خاک نم خورده، یک لیوان چای داغ در ایستگاه یک، ، ندبه خواندنِ توی راه، درختان اقاقیای سبز و بنفش، آدم های سحرخیز و سرحال و شاد، طلوع آفتاب و آبیِ کم نظیر آسمان، لاله های کوهیِ کنار راه، چند شقایق سرخ در درّه، شکوفه های گیلاس، دعای عهد و سخنرانی حاج آقا پناهیان در حسینیه ی کنار مزار شهدای گمنام، هلیم با دارچین و شکر، فاتحه و زیارت عاشورا برای شهدا، آفتاب بهاری، ذکر صلوات گرفتن در راه برگشت، ریواس های تازه درآمده، برگهای خوش رنگ بیدهای کنار جوی، چشمه و رودخانه ی پارک...
جایتان خالی؛ خیلی چسبید!
هیئت عهد آدینه، صبح های جمعه در تپه نورالشهدا (کولکچال) برنامه دارد. دعای عهد و سخنرانی و بنابه مناسبت مداحی یا مولادی و آخر سر هم صبحانه.
سرویس های هیئت حدود 6-7 صبح در تجریش (میدان قدس) هستند و تا ایستگاه سه می برند. از آنجا تا نورالشهدا حدود نیم ساعت کوهپیمایی دارد.
اگر هم مثل من هوس کوهپیمایی حسابی (!) کرده باشید، می توانید از پارک جمشیدیه حرکت کنید. تقریبا دو ساعته می شود از پارک تا نورالشهدا را طی کرد.
برنامه دقیق تر هیئت را می توانید در سایتش ببینید.
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/2/11
چشم درد، به خاطر زل زدن به کتاب و لپ تاپ.
گردن درد و کمر درد، به خاطر زیاد پشت میز نشستن.
معده درد، به خاطر نگرانی و استرس.
سردرد، به خاطر تفکر (!) شبانه روزی.
...
اینها علائم نزدیک شدن فصل امتحانات است!
پ.ن. این روزها را با همه ی سختی هایش دوست دارم. روزهایی که "ضلّ من تدعون الّا ایّاه."
کلمات کلیدی :
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/2/3
روی درِ مانتوفروشی نوشته: «رعایت حجاب اسلامی در این مکان الزامی است.» اما هرچه نگاه می کنم، با مانتوهای این مغازه هیچ جوری نمی شود حجاب اسلامی را رعایت کرد!
یک سوال دارم از مسئولینی که ارشاد کردن (!) را دوست می دارند؛ نظارت روی مانتوهای فروخته نشده راحت تر است، یا ارشاد آدم هایی که این مانتوها را خریده و پوشیده اند؟!
کلمات کلیدی : حجاب، گشت ارشاد