سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روضه ی مجسم

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/9/25

 

این روزها هیئت که می روم به جای گوش دادن به صحبت های سخنران و مداح، بچه ها را نگاه می کنم. روضه ی مکشوف است دیدن این طفلان...

 

- به پوست کودکان شیرخوار دقت کرده اید که چقدر لطیف است؟ بعضی مادرها حتی اجازه نمی دهند یک غریبه به صورت نوزادشان دست بزند...

- دختربچه ها همیشه بهانه ی بابا را می گیرند: "مامان می خوام برم پیش بابا!" و هرچه مادر استدلال می کند که "آخه دخترم، بابا الان قسمت مردونه ست، چطوری ببرمت پیش بابا؟!" مگر می شود راضی کرد این نازدانه ی بابا را؟...

- می دانید، دختر سه ساله خیلی ظریف و لطیف و حساس است. طاقت دیدن اخمی از کسی ندارد...

- بچه ی گمشده دیده اید؟ فقط کافی است چند لحظه مادر را کنارش نبیند! ترس همه ی چشمان کوچکش را پر می کند. حتی اگر غریبه ای بغلش کند و بخواهد کمکش کند برای پیدا کردن مادر. غریبه، سرشار محبت هم که باشد، غریبه است. وای اگر غریبه سرشار محبت هم نباشد...

- امشب دختربچه ای را دیدم –چهار پنج ساله- که برادر شیرخوارش را بغل کرده بود. چه دست نوازش هایی می کشید به سر این برادر! با آن جثه ی کوچک، بغلش می کرد و می برد این طرف و آن طرف. انگار می خواست به همه نشان دهد داداش کوچولوی نازش را...

بس کنم... چند ساعت مانده تا عصر عاشورا؟...


آغاز کربلا

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/9/18


یکی بود، یکی نبود...

و اما قصه ی ما، از آن کوچه ی باریک شروع می شود...


جنبش دانشجویی

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/9/16


«فذکّر إن نفعت الذکری»

تذکر یعنی یادآوری. یادآوری مباحثی که بارها دیده‌ایم. دوباره شنیدن صحبت‌هایی که بارها شنیده‌ایم. بازخوانی جملاتی که بارها خوانده‌ایم...‌

سطور پایین خلاصه ای است از بیانات آقا در 24 آذر 1387 در دانشگاه علم و صنعت. طولانی است، اما قطعاً ارزش خواندن –و دوباره خواندن- دارد...

از دانشگاه همیشه و در همه جا این انتظار هست که محل جوشش و اوج دو جریان حیاتى در کشور باشد: اول، جریان علم و تحقیق؛ دوم، جریان آرمان‏گرائى‏ها و آرمان‏خواهى‏ها و هدفگذارى‏هاى سیاسى و اجتماعى.

مسئله‏ى آرمان‏خواهى در دانشگاه‏ها - که در زبان متعارف به او گفته می شود جنبش دانشجوئى - در کشور ما تاریخ بسیار جالبى دارد.

این جنبش دانشجوئى در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شده‏ى خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و بشدت عدالتخواه بوده است. اگر کسى مدعى جنبش دانشجوئى باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجوئى نمی تواند در دست کسانى باشد که در فلسطین قتل عام می کنند، در عراق جنایت می کنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ می گذرانند؛ این جنبش دانشجوئى نیست.

مقطع شناخته شده‏ى این حرکت، همین 16 آذر است.16 آذر در سال 32 که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از 28 مرداد اتفاق افتاده؛ یعنى بعد از کودتاى 28 مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‏ى نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله‏ى دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود مى‏آید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتاى 28 مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات می کنند، که البته با سرکوب مواجه می شوند و سه نفرشان هم کشته می شوند. حالا 16 آذر در همه‏ى سالها، با این مختصات باید شناخته شود. 16 آذر مال دانشجوى ضد نیکسون است، دانشجوى ضد آمریکاست، دانشجوى ضد سلطه است. 

بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینى و اسلامى در کشور ماست - جنبش دانشجوئى کم و بیش تحرکاتى دارد؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد. در تمام پانزده سالى که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزى انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجوئى را مشاهده می کنید.

بعد از پیروزى انقلاب این حرکت دانشجوئى صحنه‏ى عجیبى است. در همان ماه‏هاى اول، مسئله‏ى تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‏ى چند ماه، تشکیل جهاد سازندگى به وسیله‏ى خود دانشجوهاست.

سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است. واقعاً یکى از بخشهاى تأمین کننده‏ى نیروهاى فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه‏ها بودند. بعد هم که در همان اوائل دهه‏ى 60، وقتى بازگشائى دانشگاه‏ها انجام شد، جهاد دانشگاهى تشکیل شد که یکى از نقاط حساس و یکى از مراکز مایه‏ى افتخار، جهاد دانشگاهى است. قبل از اینها هم در سال 58، تسخیر لانه‏ى جاسوسى به دست جنبش دانشجوئى است.

حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دورانهاى مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‏هاى حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند.

در واقع حضور قشر جوان، بخصوص دانشجو، موتور حرکت یک جامعه است. باید دانشجوها همیشه به این توجه داشته باشند و روى او براى آینده‏ى کشور حساب کنند.

... تشکل‏هاى دانشجوئى نقش‏آفرینند؛ بدون تردید. منتها باید توجه داشت که تشکل دانشجوئى، حزب به این اصطلاحى که امروز در دنیا هست و احزاب با آن اصطلاح شناخته می شوند، نیست. احزاب و سازمانهاى سیاسى در وضع رائج و متعارف عالم، تشکیلاتى هستند که براى رسیدن به قدرت به وجود آمده‏اند. تشکل‏هاى دانشجوئى مطلقاً براى این به وجود نمى‏آیند و نمی‌خواهند قدرت را در دست بگیرند. تشکل‏هاى دانشجوئى براى رسیدن آرمانها به وجود مى‏آیند که فراتر از مسئله‏ى به قدرت سیاسى رسیدن و حکومت را به دست گرفتن، است. البته احزاب بدشان نمى‏آید که از این مجموعه‏هاى دانشجوئى براى رسیدن به قدرت استفاده کنند. به نظر ما این، روا نیست و خودِ دانشجوها باید به این توجه داشته باشند. احزاب می خواهند چیزى به دست بیاورند، قدرت را کسب کنند. دانشجوها غالباً با فعالیتهاى دانشجوئى، جان خودشان، توان خودشان، نشاط خودشان را مایه می‌گذارند و چیزى تقدیم میکنند؛ آن جائى که لازم بشود، جان را تقدیم می کنند؛ کما اینکه دیدید.

... یقیناً هیچ جریان مبارز دیگرى نمی توانست در کشور ما نظام سلطنتى را از بین ببرد - جوانهاى عزیز! این را بدانید و مطمئن باشید - جز جریان اسلامى و دینى‏اى که پیش آمد. هیچ جریان دیگرى، هیچ حزبى، هیچ مجموعه‏ى مبارزى امکان نداشت بتواند نظام استبدادى وابسته‏ى به قدرت آمریکا را در این کشور سرنگون کند؛ کمااینکه جریانهاى مبارز قدیمى در این کشور، همه از کار افتاده بودند؛ چه جریانهاى چپ، چه جریانهاى راست، چه گروه‏هاى مسلح. در سالهاى 54 و 55 همه‏ى این گروه‏ها به وسیله‏ى آن دستگاه قلع و قمع شده بودند. تنها چیزى که می توانست آن رژیم باطل را ساقط کند، موج عظیم ملى بود؛ حضور یکپارچه‏ى مردم، که این هم جز با انگیزه‏ى دین و با پیشوائى روحانیت مبارز و مرجعى مثل امام بزرگوار امکانپذیر نبود. بعد هم که آن رژیم فاسد سرنگون شد، هر نظام دیگرى غیر از نظام جمهورى اسلامى - چه نظام چپ، چه نظام راست - اگر سر کار مى‏آمد، امکان نداشت بتواند در مقابل نفوذ دشمن، در مقابل دخالتهاى گوناگون دشمن مقاومت کند.

... على‏رغم همه‏ى آنچه که انجام گرفته است در این سه دهه؛ توطئه‏هاى گوناگون، از موذیگرى‏ها و توطئه‏هاى براندازى و کودتا که در سالهاى اول، دهه‏ى اول انقلاب بود، تا جنگ تحمیلى، تا توطئه‏هاى به اصطلاح نرم از بعد از دهه‏ى اول و بعد از پایان جنگ به این طرف تا امروز، ملت ایران و جمهورى اسلامى ثابت کرد که شایسته و لایق باقى ماندن است؛ با قدرت ایستاد. بعد از این هم حوادث گوناگون عالم نخواهد توانست این درخت تناور را تکان بدهد، که آن روزى که یک نهال بود، نتوانستند از جا درش بیاورند، امروز تبدیل شده به یک درخت تناور و ریشه‏دار. جمهورى اسلامى را نمیتوانند تکان بدهند. ما باید خودمان مراقب باشیم که از درون پوک نشویم.

پ.ن. لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...


موج وبلاگی حجاب و عفاف

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/8/28

آیا برابرند؟!

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/8/18


وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

و خدا مثل زد: دو مردند که یکى از آنها گنگ است و هیچ کارى از او بر نمى‏آید و سربار مولاى خویش است هر جا او را مى‏فرستد خیرى نمى‏آورد. آیا او با کسى که به عدالت فرمان مى‏دهد و خود بر راه راست است یکسان است؟*

آقا جان! کاش سربار شما نباشم...

*سوره مبارکه نحل،آیه 76


پیوند

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/7/27


...22 بهمن 1357...
امام...
بهشت زهرا...
12بهمن...
راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا...
13 آبان...
17شهریور...
مقاله در توهین به امام و قیام 19 دی 56...
کاپیتولاسیون...
کشتار کفن پوشان ورامین...
دستگیری امام و قیام 15 خرداد 42...
حادثه فیضیه...
انقلاب سفید و تحریم رفراندوم توسط امام...
لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی...
آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت در 1329...
مدرس و تظاهرات مردمی در اعتراض به جمهوری رضاخانی در 1302...
مهاجرت صغری و کبری آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی و افتتاح مجلس در 1285...

1267:
شرکت انگلیسی "رژی" امتیاز خرید و فروش و ساختن کل توتون و تنباکوی ایران را در داخل و خارج کشور به مدت 50 سال به "تالبوت" و شرکایش داده است. در عوض سالانه 15 هزار لیره ی انگلیس و 4/1 عایدات کمپانی پس از کاستن همه ی مخارج به دولت ایران می رسد. طبق بندهای دیگر صاحبان امتیاز مجازند جهت آگاهی از میزان محصول زارعان به هرگونه تفحص و تجسس دست بزنند و ضمناً کلیه ی اسباب و لوازمی که صاحبان امتیاز وارد ایران می کنند از همه ی رسوم گمرکی و پرداخت هرگونه مالیات معاف است...

فرنگیان از لندن وارد ایران و از آنجا به شهرهای مختلف تقسیم شده اند. زمین ها خریده اند، ساختمان ها بنا کرده اند، بیمارستان ها، مدرسه ها و کلیساهای متعدد به پا کرده اند و مردم را به مسیحیت می خوانند. دختران را به پرستاری کودکانشان استخدام کرده اند و مردانی را برای تفتیش و دفاع از کمپانی به خدمت درآورده اند...

برخی علما با اعلان کتبی و ابلاغ شفاهی مردم را از استعمال دخانیات منع کرده اند. اول نه به عنوان حرمت، فقط به استفاده نکردن. و بعد حکم به تحریم کرده اند و فتوا داده اند: "استعمال توتون و تنباکو در شرایط فعلی حرام است، حمایت کنندگان کمپانی مرتدند، کارگران و کلیه ی همکاران با کمپانی نجسند، مردم باید آنان که با فرنگی و کمپانی روابطی دارند، به حمام و مساجد راه ندهند و نگذارند از سقاخانه ها آب بخورند"...

میرزای شیرازی به ولیعهد و شاه پیغام می دهد: "اگر دولت از عهده (ی لغو امتیاز) برنمی آید من به خواست خدا آن را برهم می زنم، اگر دولت از عهده ی جواب بیرون نتوان آمد، ملت از جواب حسابی عاجز نیست." و حکم می دهد: " الیوم استعمال تنباکو و توتون، بأی نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله علیه است. "...

حتی اوباشان و فاسقان همگی چپق هایشان را شکسته اند، تکه های آن را در جلو عمارت کمپانی انباشته اند، و فریاد برمی آورند که: ما شراب را می خوریم، ولی چپق را تا آقای میرزا حلال نکند دم هم نخواهیم زد. شراب خوردن توبه دارد ولی محاربه با امام زمان توبه ندارد...

مدرس می گوید: وقتی از پیروزی های واقعه ی دخانیه با میرزا صحبت می کردم، گفت: "حالا حکومت های قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه ی تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم می گیرند این نقطه و این مرکز را نابود کنند. نگرانی من از آینده ی جامعه ی اسلامی است."

پ.ن.
آماج حملات دشمنان، دو نقطه‌ى اساسى است: یکى دین، یکى مردم و وفادارى آنها. میدانند که اگر این انقلاب، یک انقلاب دینى نبود، قدرت مقاومت نداشت...

بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ مردم قم‌، 27/7/1389


غریق

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/7/25


هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
او کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مى‏دهد،

حَتَّى إِذَا کُنتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا
تا وقتى که در کشتى باشید و به سبب بادى خوش [و موافق‏] آنها را به حرکت در آورد و به آن شاد گردند،

جَاءتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ
ناگهان طوفان سختى بر آنها بوزد و موج از هر طرف بر آنها بتازد، و بدانند که در محاصره افتاده‏اند،

دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَـذِهِ لَنَکُونَنِّ مِنَ الشَّاکِرِینَ
در آن حال خدا را پاکدلانه می خوانند که اگر ما را از این بحران برهانی، فطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد.

فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ
پس همین که نجاتشان داد، ناگهان در زمین به ناحق سرکشى مى‏کنند.

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلَى أَنفُسِکُم
اى مردم! سرکشى شما فقط به زیان خود شماست.

مَّتَاعَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَینَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
تنها بهره‏اى [کوتاه‏] از زندگى دنیا مى‏برید و عاقبت بازگشت شما به سوى ما خواهد بود، پس شما را از آنچه انجام مى‏دادید با خبر خواهیم کرد.*

افسارم را می گیری دستت، و این طرف و آن طرف می بری ام. غرق در نعمت. تا هنگام بلای عظیم...

ماه هاست درحال غرق شدنم. و بازوانم درد گرفته از شدت دست و پا زدن! اما کنار دعاهایم برای خلاصی، گاهی هوس می کنم بگویم: بگذار همین جا –وسط دریا- بمانم. خودت که مرا می شناسی، معلوم نیست در ساحل هم اینقدر خالصانه بخوانمت!

*سوره مبارکه یونس، آیات 22 و 23

پ.ن. "مدتی"ِ پست قبل تمام نشده، فقط هوای نوشتن کرده بودم.

پ.ن.2. کاش وقت و توانش بود برای نوشتن از لبنان و قم...


مدتی نیستم

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/7/21


سلام

مدتی نیستم. یعنی چند ماه. شاید گاهی –اگر درس ها بگذارند- سری زدم و چیزکی نوشتم.

محتاج دعای دوستانم.

یا زهرا مدد


یا زینب (س) مدد

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/7/19


بعضی زخم ها آنقدر عمیقند، و بعضی دردها آنقدر عظیم، که حتی فریاد زدن هم تسکینشان نمی دهد...
اینجا را ببینید...

روضه ی ظهر عاشورا را شاید بتوان تاب آورد، اما شام...
دیدن تصاویر کودکان خونین غزه را هم که بشود تحمل کرد، این فیلم...

اجرک الله یا صاحب الزمان!
به مادرتان قسم، که جز امیدِ «یملأ اللَّه به الأرض قسطا و عدلا» آراممان نمی کند...

«امروز شما به اوضاع دنیا نگاه کنید، همان چیزى که در روایاتِ مربوط به ظهور ولى عصر (ارواحنا فداه) وجود دارد، امروز در دنیا حاکم است؛ پر شدن دنیا از ظلم و جور. امروز دنیا از ظلم و جور پر است. در روایت و ادعیه‏ى گوناگون و زیارات مختلف مربوط به ولى‏عصر (ارواحنا فداه) دارد که «یملأ اللَّه به الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا»؛ همچنانیکه یک روزى همه‏ى عالم از ظلم و جور پر بوده است - در روزگارانى ظلم و جور، وضع حاکم بر بشر بوده است - همانطور خداى متعال در زمان او عدل و داد را وضع حاکم بر بشریت قرار خواهد داد.»*

* بیانات مقام معظم رهبری در نیمه شعبان (25/7/1387)

پ.ن. دوبار خواستم فیلم را ببینم، بیشتر از چند ثانیه نتوانستم...


بس است... کمرم شکست...

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/7/14


بسم الله الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْهِبُکَ یَا إِلَهِی مَا لَا یُنْقِصُکَ بَذْلُهُ، وَ أَسْتَحْمِلُکَ، مَا لَا یَبْهَظُکَ حَمْلُهُ.
خدایا، ای معبود من، از تو بخشش چیزی را می‌خواهم که عطای آن از تو هیچ نمی‌کاهد، و برداشتنِ باری را خواستارم که برگرفتن آن بر تو دشوار نمی‌آید.

أَسْتَوْهِبُکَ یَا إِلَهِی نَفْسِیَ الَّتِی لَمْ تَخْلُقْهَا لِتَمْتَنِعَ بِهَا مِنْ سُوءٍ، أَوْ لِتَطَرَّقَ بِهَا إِلَى نَفْعٍ، وَ لَکِنْ أَنْشَأْتَهَا إِثْبَاتاً لِقُدْرَتِکَ عَلَى مِثْلِهَا، وَ احْتِجَاجاً بِهَا عَلَى شَکْلِهَا.
ای معبود من، از تو می‌خواهم که نَفس مرا ببخشایی؛ نَفسی که آن را نیافریدی تا با آن زیانی را برطرف سازی یا به سودی دست یازی، بلکه آن را آفریدی تا قدرت خویش را بر آفریدنِ مانندِ آن به اثبات رسانی، و آن را دلیلی بر خلقت شبیه آن قرار دهی.

وَ أَسْتَحْمِلُکَ مِنْ ذُنُوبِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ، وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَى مَا قَدْ فَدَحَنِی ثِقْلُهُ.
از تو می‌خواهم که بار سنگین گناهانم را که بر من گرانبار گردیده، از من برداری، و از تو مدد می‌جویم بر تحمل بار سنگینی که مرا به زانو درآورده است.

فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ هَبْ لِنَفْسِی عَلَى ظُلْمِهَا نَفْسِی، وَ وَکِّلْ رَحْمَتَکَ بِاحْتِمَالِ إِصْرِی، فَکَمْ قَدْ لَحِقَتْ رَحْمَتُکَ بِالْمُسِیئِینَ، وَ کَمْ قَدْ شَمِلَ عَفْوُکَ الظَّالِمِینَ.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست و نَفس مرا که بر خود ستم نموده، ببخشای، و رحمت خود را بگمار که بار گناهان مرا از من بردارد. چه بسا رحمتت به گنهکاران رسیده و چه بسا آمرزشت ستمکاران را در بر گرفته است.

 فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْنِی أُسْوَةَ مَنْ قَدْ أَنْهَضْتَهُ بِتَجَاوُزِکَ عَنْ مَصَارِعِ الْخَاطِئِینَ، وَ خَلَّصْتَهُ بِتَوْفِیقِکَ مِنْ وَرَطَاتِ الْمُجْرِمِینَ، فَأَصْبَحَ طَلِیقَ عَفْوِکَ مِنْ إِسَارِ سُخْطِکَ، وَ عَتِیقَ صُنْعِکَ مِنْ وَثَاقِ عَدْلِکَ.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا نمونه‌ی کسانی قرار ده که با آمرزشِ خویش آنان را از لغزش‌گاه‌های خطاکاران فرا برده‌ای، و به توفیق خود از گرداب‌های هلاک مجرمان رهانیده‌ای، تا سرانجام به یُمن عفو تو از بند خشمت رها شده‌اند و به احسانت از کمندِ عدل تو آزاد گردیده‌اند.

 إِنَّکَ إِنْ تَفْعَلْ ذَلِکَ یَا إِلَهِی تَفْعَلْهُ بِمَنْ لَا یَجْحَدُ اسْتِحْقَاقَ عُقُوبَتِکَ، وَ لَا یُبَرِّئُ نَفْسَهُ مِنِ اسْتِیجَابِ نَقِمَتِکَ
معبود من، تو اگر چنین کنی، این لطف را در حق کسی روا داشته‌ای که سزاوارِ عذابِ تو بودن را منکر نمی‌شود، و خود را از این که مستحقِ خشم تو گردد، بری نمی‌داند.

تَفْعَلْ ذَلِکَ یَا إِلَهِی بِمَنْ خَوْفُهُ مِنْکَ أَکْثَرُ مِنْ طَمَعِهِ فِیکَ، وَ بِمَنْ یَأْسُهُ مِنَ النَّجَاةِ أَوْکَدُ مِنْ رَجَائِهِ لِلْخَلَاصِ، لَا أَنْ یَکُونَ یَأْسُهُ قُنُوطاً، أَوْ أَنْ یَکُونَ طَمَعُهُ اغْتِرَاراً، بَلْ لِقِلَّةِ حَسَنَاتِهِ بَیْنَ سَیِّئَاتِهِ، وَ ضَعْفِ حُجَجِهِ فِی جَمِیعِ تَبِعَاتِهِ
معبود من، در حق کسی لطف کرده‌ای که ترسش از تو، از آزمندی‌اش در تو افزون‌تر است، و ناامیدی‌اش از رهایی، از امیدش به رهایی استوارتر، اما این ناامیدی‌اش نه از رحمت توست و امیدواری‌اش نه از سَرِ مغرور شدن به بخشش تو، بلکه از آن رو ناامید است که کارهای نیکش در میان کارهای بدش اندک می‌نماید، و بهانه‌های او در انجام ندادن وظایفش دیر نمی‌پاید.

فَأَمَّا أَنْتَ یَا إِلَهِی فَأَهْلٌ أَنْ لَا یَغْتَرَّ بِکَ الصِّدِّیقُونَ، وَ لَا یَیْأَسَ مِنْکَ الْمُجْرِمُونَ، لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْعَظِیمُ الَّذِی لَا یَمْنَعُ أَحَداً فَضْلَهُ، وَ لَا یَسْتَقْصِی مِنْ أَحَدٍ حَقَّهُ.
اما تو، معبود من، سزاواری که صدّیقان به رحمتت فریفته نشوند و گنهکاران از بخششت ناامید نگردند؛ زیرا تو آن پروردگار بزرگی که فضل و احسان خود را از هیچ کس دریغ نمی‌داری، و در گرفتن حقّ خود بر کسی سخت نمی‌گیری.*

این نفس سرکش مرا ببخش... نفسی که دست پرورده ی خود توست... برای تو که کاری ندارد، خرجش یک "کن" است تا "فیکن" شود...
کمر خم شده ام را می بینی؟ ... و زانوهای سست شده ام را؟ ... رحمی...
ببین... "وجعلنی للمتقین اماما" را دیگر نمی خوانم... مرا امامِ "مجرمانِ آمرزیده شده" کنی برایم بس است...
می دانی که، بحث سزاوار بودن یا نبودن من نیست... بحث از گستردگی رحمت توست... که حتی منِ کمترین را هم در بر می گیرد...

*فرازی از دعای 39 صحیفه سجادیه

پ.ن. دلم برای صحیفه تنگ شده بود...


   1   2      >



بازدید امروز: 36 ، بازدید دیروز: 188 ، کل بازدیدها: 395533
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ