از این روزها
ارسال شده توسط م.رضوی در 91/1/2این روزهای من متن ندارد، فقط حاشیه است!
1- هنوز چهره ی شهر، سیاه و گرفته است. آسمان دودی و درخت های خشکیده و هوای سرد. اما دلمان خوش است زیر پوستِ این شاخه های به ظاهر مرده، جوانه های سبزی خوابیده اند که برای بیدار شدن فقط زمان می خواهند...
2- کتابهای مرتبط با جنگ و شهدا زیاد خوانده ام. بازدید از مناطق عملیاتی هم کم نرفته ام شکر خدا. اما باز هربار که می روم، روایت های نو می شنوم و خاطرات جدید. و حسرت می خورم چرا این خاطرات –قبل از آنکه غبار فراموشی بنشیند رویشان- جایی ثبت نمی شوند.
هفته ی پیش -جای همه تان خالی- رفته بودم جنوب. صحبت های راویان را تا جایی که توانستم ضبط کردم و دارم پیاده شان می کنم. اگر توانستم سر و سامانی بهشان بدهم، همینجا می گذارمشان انشاءالله.
3- موقع سال تحویل خانه بودم، و دلم خوش بود خانم معلم عزیز به گفته ی خودشان مشهد الرضا (ع) نایب الزیاره مان هستند!
4- لذتش وصف ناپذیر است؛ اینکه روز اول سال بنشینیم جلوی تلویزیون. خیره شویم به چهره ی بشاش رهبر. زیر لب همراه جمعیتِ حاضر در حرم رضوی تکبیر بگوییم. و از شوق و غرور اشک تا روی گونه هامان بیاید...
5- یک توضیح به دوستان مجازی؛ از گوگل ریدر می خوانمتان! اگر کمتر نظر می گذارم عفو بفرمایید! دلیل بر عدم حضور نیست!
6- همین دیگر! سال نوتان هم مبارک!