از اثرات دانشگاه!
ارسال شده توسط م.رضوی در 93/6/31
توی این دو سال زندگی در دانشگاه، هر روز بیشتر باورم می شد که احمق ترین و تنبل ترین و بی عرضه ترین آدم دنیام .
و امروز بعد از دفاع، حال آن دانشجوهای شریف را که خودکشی کرده بودند، درک می کردم.
پ.ن. خسته ام و حس می کنم که دیگر هیچ وقت آن آدم قبلی نمی شوم. اما... راضی ام. یک خستگی عمیق از خیلی چیزهای دیگر خواستنی تر است.
پ.ن.2. چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده. به اندازه همه فکرهایی که مدتها در سرم چرخ می خورد و فرصت نبود روی کاغذ بیایند.
کلمات کلیدی :
نظر