تقصیر از من نیست
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/12تقصیر از من نیست. تقصیر از من نیست خدای رحمان و رحیم من، که رجاء و خوفام یک اندازه نمی شود. تویی که نمیگذاری دو کفه ترازو را میزان کنم: یا من سبقت رحمتُه غضبَه...
دیشب که آمده بودم پیشت، به صد طریق، آن طور که خودت یادم داده بودی –و نه به دلخواه خودم- صدایت کردم. اما انگار می دانستی این دل، تشنه ی چیست. حرف های دلخواه من، چقدر شبیه نوشته های جوشن بود!
تقصیر من نبود که خنده های از سر شوقم، بر اشک های از روی ترس پیشی می گرفت. مهربانیت را آن قدر با آب و تاب تعریف کرده بودی که نمی شد خشمت را باور کرد.
نه که بگویم هیچ وقت خشمگین نمی شوی، نه، اصلا بعضی وقت ها بترسانیمان خوب است. دیگر جرأت رها کردن دستت را پیدا نمی کنیم.
اما... خودمانیم! این غضبت هم بوی رحمت می دهد! مگر بچه را مادر سیلی بزند، اشکِ دردش جز دامن همان مادر را خیس می کند؟!
تو بگو خدای دوست داشتنی من، با آن صد اسم پر از مهربانیت، بیمام رقیقتر از امیدم شود، من مقصرم؟!