سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فارالتّنّور...

ارسال شده توسط م.رضوی در 91/3/14

 

"فارالتّنّور"
در وصف ماست
                که چشمه ی اشکمان
         از عمق قلب های آتش گرفته
                 می جوشد
قلب زمین
آتش گرفته است، و اشک داغ
          از چشمه ها
              فواره می زند؛
فردا
که این توفان
          سیاره ی زمین را
در خود گرفت،
این کشتی، خواهد راند
تا بر"جودی"
         بنشیند
بر آن منزل مبارک؛
آنگاه،
هنگام استجابتِ دعای نوح
          خواهد رسید، اگر چه
او خود
دیگر در میان ما نیست.
رَبِّ اَنزِلنی مُنزَلاً مُبارَکاً
و اَنتَ خَیرُ المُنزِلینَ.

از کتاب "امام (ره) و حیات باطنی انسان"، نوشته شهید آوینی، صفحه 45


سه دیدار

ارسال شده توسط م.رضوی در 90/3/13


سه دیدار، با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد
براساس داستان زندگی امام روح الله خمینی (ره)
نوشته ی نادر ابراهیمی
انتشارات سوره مهر

براساس زندگی امام خمینی (ره)

جلد اول: رجعت به ریشه ها
جلد دوم: در میانه ی میدان
جلد سوم: حرکت به اوج (هنوز چاپ نشده است.)

دیدار اول عقاید امام را -به صورت بحث‌های منطقی و فلسفی بین مراد و مریدین- شرح می دهد.
دیدار دوم شرح کودکی های امام است و دیدار سوم از جوانی های امام و ورودش به عرصه ی سیاست آغاز می شود.

بریده ای از دیدار اول
... پس تک تک، به پیرِ پُرشکوهِ ما پیوستند تا گروهی پدید آمد و باز می‌پیوستند.
و حرکت، جمعی شد-
                            جذاب و تماشاطلب
و صدا پیچید...
                
و پژواک صدا...
...
خبر، پیشاپیش می‌رفت
- با شتابی بسیار بیش از شتابِ گام‌های گروه-
و مُراد و مُریدان، هرجا که می‌رسیدند
خیل خیل مردمان، در دو سوی راه به تماشا ایستاده بودند؛ زمزمه‌کُنان که:
این اوست... او که آمده است تا با اتّکای به قدیم، همه «چیز» را جدید کند.
و با توسل به کهنه‌های به اعتقادِ او کهنه‌ناشدنی، همه چیز را نو کند.
او برای غبارروبی آمده است... 

بریده ای از دیدار دوم
- تو، روح‌الله جان، نمی‌دانم چرا غالباً تب‌دارت می‌بینم؛ در تقلّا، در سوختن، کلافه بودن، درد داشتن، و زبانم لال، پرپر زدن.
من محبّتم را بین بچه‌هایم به تساوی تقسیم می‌کنم؛ اما نگرانی‌هایم را، نه... بیشترش برای توست. تو یک طاغی خاموش در روح خود داری. روح‌الله، نورالدّین راست می‌گوید. معلّم‌هایت راست می‌گویند. قلبم هم راست می‌گوید.
- درست است مادر، حق با شماست. خوب دانسته‌یید. روح من تب دارد، و این تب تند است و سوزاننده. یک لحظه به من امانِ آسایش نمی‌دهد. شاید شهادت پدر، آن‌گونه که حکایت کرده‌اند، مرا گرفتار کرده باشد...
- نه... این فقط شهادت پدرت نیست که تبِ کین‌خواهی را در تو باقی نگه می‌دارد. تو، یادم نرفته هنوز، که وقتی یازده سالت بود و به عبدالله گفتی که دیگر نباید جواد را بزند، بخشی از سرنوشتت را رقم زدی؛ خودت را وکیل همه‌ی کتک‌خوردگان دانستی و همین هم آتش را به روحت انداخت، و آن بی‌قراری را در دل من... 

بریده ای از دیدار سوم
حاج‌آقا روح‌الله، آرام و کُند و باوقار، از نیمه‌ی درِ گشوده شده برای او پا به درون اتاق کار شاه گذاشت؛ که به اندازه‌ی یک باغ بود.
آقای خمینی، محسوساً، من‌بابِ احتیاط، کوشید که بدنش و عبایش به جایی ساییده نشود. پس ایستاد و آرام و باوقار گفت: سلامٌ علیکم!
- سلام. خوش آمدید آقا. بنشینید. روی همان صندلی بنشینید.
- ایستاده آسوده‌ام آقا! این عریضه را حضرت آیت‌الله العظما بروجردی، مرجع تقلید شیعیان و سرپرست حوزه‌ی علمیه‌ی قم، حضورتان تقدیم داشتند و به بنده فرمودند به عرضتان برسانم که اگر اوامری هست، یا مکتوبی، بنده حامل آن خواهم بود، و اگر پرسش‌هایی در زمینه‌ی مسائل شرعی و فقهی مطرح است، که در حدّ توان بنده باشد، حضوراً پاسخ خواهم داد.
شاه، به شیوه‌ی خود، مدّتی به حاج‌آقا روح‌الله، که چشم به زیر انداخته بود، نگاه کرد؛ مدتی طولانی، و بعد، با صدایی که در آن تَه‌لرزشی حس می‌شد گفت: رسم است که همه‌ی مردم ایران، با هر مقام و منزلتی، بنا به سنّت، مرا «اعلی‌حضرت» بنامند. شما از چنین رسم متداولی باخبر نیستید؟
- در نظر ما طُلّابِ حقیر حوزه‌های علمیه، «محضر اعلاء»، تنها و تنها، محضر ذات حق تبارک و تعالی است، و بزگواری سلاطین و خدّام ایشان می‌تواند این رسم را، که شاه مملکت را «اعلی‌حضرت» بنامند، دگرگون کند تا حُرمت مقام حق محفوظ بماند – همچنان که اعتبار مقام شاه.
شاه باز هم سکوت کرد. او هرگز این ظرفیت را به دست نیاورده بود که کسی، جُز بیگانه، در برابرش بایستد و حرفش را نپذیرد. مصدّق هم این را می‌دانست. و آن‌وقت‌ها که بود، هیچ‌گاه، از روبه‌رو با شاه به مقابله‌ی لفظی برنمی‌خاست.

پ.ن. نقدهایی به کتاب وارد است، به خصوص در دیدار اول، که عقاید امام را گاهی ناقص و گاهی حتی اشتباه بیان می کند. اما به نظرم با در نظر گرفتن این نکته که نادر ابراهیمی یک نویسنده است و نه مورخ و روحانی، می شود از لغزش های کتاب چشم پوشی کرد.


مردِ مُرده

ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/23

  

این حلقه‌ی دیگری از زنجیره‌ی ننگینی است که با خیانت سلمان رشدی مرتد آغاز شد و باحرکت کاریکاتوریست خبیث دانمارکی و ده‌ها فیلم ضد اسلام ساخته‌شده در هالیوود ادامهیافت و اکنون به این نمایش نفرت‌انگیز رسیده است. پشت صحنه‌ی این حرکات شرارت‌بارچیست و کیست؟
مطالعه‌ی این روند شرارت که در این سال‌ها با عملیات جنایت‌باردر افغانستان و عراق و فلسطین و لبنان و پاکستان همراه بود، تردیدی باقی نمی‌گذاردکه طرّاحی و اتاق فرمان آن در دستان سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهیونیستی است کهاز بیشترین نفوذ بر دولت آمریکا و سازمان‌های امنیتی و نظامی آن و نیز بر دولتانگلیس و برخی دولت‌های اروپائی برخوردارند.

پیام ولی امر مسلمین جهان در 22 شهریور 1389

انقلاب اسلامی ایران، ضربه سنگینی بر پیکره ی غرب وارد کرد. غرب که علت ناکامی خود را در برخورد با ملتی غیرتمند، آموزه‌های مترقی اسلام می‌دانست، سعی در حمله به اسلام به عنوان سرچشمه ی مقاومت ملل مسلمان خصوصاً ملت ایران نمود.

یکی از این توطئه‌ها، انتشار کتاب آیات شیطانی به نویسندگی سلمان رشدی بود. این کتاب با حمله به پایه‌های اعتقادی مسلمین و با تمسخر و توهین به قرآن کریم و حضرت رسول اکرم (ص) قصد داشت زمینه‌های نفوذ انقلاب اسلامی را در میان جوامع اسلامی، سد کند.

سلمان رشدی و محافل صهیونیستیِ حامی وی می‌دانستند که این کتاب مورد اعتراض شدید مسلمانان جهان قرار خواهد گرفت و حتی این اعتراضات را فرصت خوبی برای کسب شهرت بیشتر برای نویسنده و کتاب او ارزیابی می کردند.

اعتراضات روز به روز گسترده تر می‌شد و شهرت کتاب و نویسنده نیز افزونتر می‌گردید، اما هیچ یک از این اعتراضات، حتی به شهادت رسیدن 20 مسلمان در پاکستان در تظاهرات اعتراض آمیز نسبت به انتشار کتاب، گره ای را نگشود و فقط، شهرت کتاب افزوده شد.

حضرت امام خمینی (ره) در 25 بهمن 67، با صدور حکم اعدام سلمان رشدی و ناشرین کتاب آیات شیطانی که از محتوای توهین آمیز آن مطلع بودند، گره را گشودند و جهان اسلام را از بن بستی خطرناک نجات دادند.

صدور این حکم نه فقط از این بابت مهم بود که سلمان رشدی محکوم به اعدام شده بود، بلکه از این جهت اهمیت داشت که به جهانیان اعلام شد حکم هرگونه اهانت به اسلام، مرگ است.

محافل صهیونیستی با مشکل بزرگی روبرو شدند. دیگر هیچ هنرپیشه‌ای حاضر نمی‌شد با اهانت به مقدسات اسلامی جان خود را به خطر اندازد و به فرض که نویسنده‌ای حاضر به اهانت می شد، ناشری نبود که بخواهد جان و منافع خویش را به خطر افکند.

نحوه ی واکنش سراسیمه ی غرب را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:

-      جدی نگرفتن فتوا و سعی در محدود نمودن آن، که با واکنش مسلمانان جهان روبرو شد.

-      تلاش در ایجاد دوگانگی میان نظریه ی مسئولان سیاسی جمهوری اسلامی با فتوای امام. اما طرح قطع روابط سیاسی با دولت انگلیس توسط مجلس، این تصور را نقش بر آب کرد.

-      معرفی فتوای امام به عنوان یک نظر شیعی که مورد قبول مسلمانان اهل سنت نیست. اما این توطئه نیز با واکنش علمای کشورهای اسلامی، اعم از شیعه و غیر شیعه، به نتیجه نرسید. از جمله رهبران "تحریک اخوت اسلامی" در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کردند که رشدی واجب القتل است و فتوای آیت الله خمینی مطابق قرآن و سنت است.

-      فشار بر ایران برای بازپس گیری فتوای امام. اما در 30 بهمن دفتر امام اطلاعیه ای صادر کرد که "اگر نویسنده ی کتاب آیات شیطانی توبه کند، حکم اعدام درباره ی او لغو نمی گردد."

با وجود همه ی این توطئه ها فتوای امام خمینی در تاریخ فقه اسلامی به عنوان نمونه ی اعلای جهاد باقی ماند.

سلمان رشدی در یکی از آخرینکتاب های خود، فلاکت و ذلت 10 ساله پس از انتشار کتاب «آیات شیطانی» را بیان میکند.

وی به مجروحیت مترجم ایتالیایی کتاب توسط مسلمانانایتالیایی تا سر حد مرگ، و به هلاکت رسیدن مترجم ژاپنی بر اثر حمله یمسلمانان ژاپنی، و ترور ناشر نروژی اشاره می کند و می گوید در آنایام طی 20 روز، 13 بار محل خواب خود را تغییر داده است.

چنان فضای جهنمی بر زندگیاو حاکم گردید که همسرش از وی جدا شد و در مطبوعات وی را «فردی بزدل» نامیدند.

 محافظت از او پس از صدور حکم حضرت امام بر عهده «اسکاتلندیارد» (پلیس انگلیس) قرار گرفت. هزینه های محافظت از او به حدی بود که یکبار ولیعهد انگلستان اعلامکرد: «سلمان رشدی سرباری پر خرج برای مالیات دهندگان انگلیسی است.»

امپراطوری رسانه ای غرببارها اعلام کرد حکم اعدام این نویسنده از طرف ایران پس گرفته شده است که هر باربا واکنش سریع رهبر انقلاب اسلامی امام خامنه ای این مسأله تکذیب گردید واعلام شد که حکم یک مرجع قابل نقض نیست و حتی پس از موت او نیز بر همه مسلمانانلازم الاجرا است.

آخرین بار نیز در پیام رهبر معظم انقلاب به حجاج بیت الله الحرامدر سال 1383 بر مهدورالدم بودن سلمان رشدی و لازم القتل بودن او تأکید شد.

پ.ن. متن بالا را از همان folder مذکور پیدا کردم، که از قضا با مباحث روز مرتبط است!
پ.ن.2. منبع این متن، کتاب «نقد توطئه آیات شیطانی»است، به قلم عطاءالله مهاجرانی در سال 1368!!
به نظرتان کسی که یک کتاب می نویسد در محکومیتِ اهانت کننده به قرآن و تجلیل از فرمان ولیّ فقیه زمان، می دانسته که چند سال بعد پشت میکروفون بزرگترین رسانه ی شیطان بزرگ، به اسلام توهین خواهد کرد؟
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...





بازدید امروز: 83 ، بازدید دیروز: 24 ، کل بازدیدها: 396519
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ