پیش-خوان: چند روزی است می خواهم از دو موضوع بنویسم: قرآن سوزی و سیل پاکستان. اما نمی دانم کلمه ها از من فرار می کنند یا من از کلمه ها، که نمی نشینند کنار هم، جمله بسازند.
یک folder در کامپیوترم دارم، شامل نوشته های چند سال گذشته. هروقت دیدید پستی بی ربط با مباحث روز گذاشته ام، یعنی حس نوشتن ندارم و برای سر نرفتن حوصله ی خودم و شما، سری به آن folder زده ام و فایلی را اینجا copy-paste کرده ام!
کتاب "دخترانِ راهی دیگر" به قلم یک مادر مسیحی آمریکایی که دخترش در ازدواج با یک دانشجوی غیر آمریکایی مسلمان شده، نگارش یافته است. نویسنده سعی کرده است تا با مراجعه به عده ی دیگری از دختران آمریکایی مسلمان شده، تحقیق کند که آنها چرا و چگونه به اسلام روی آوردند.
خانم "کارول آنوی" بعد از آنکه دختر جوانش در سال 1981 مسلمان می شود، به شدت ناراحت و متاسف می شود. وی که خود بانوی مسیحی مؤمن و معتقدی بوده، تصور می کرده دخترش با انصراف از مسیحیت و گرایش به اسلام، کافر شده و به قول معروف آخرت خود را بر باد داده است.
وی از رهگذر مسلمان شدن دخترش مطلع می شود که فرزند وی تنها آمریکایی مسلمان شده نیست، بلکه امثال دختر وی در آمریکا فراوانند. که به قول او "راهی دیگر" برای خود انتخاب کرده و به اسلام گرویده اند. او با توجه به این واقعیت ها تصمیم می گیرد با عده ای از این دختران و والدین آنها تماس بگیرد و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارد تا از تجربه ی آنها برای رفع مشکل خود و امثال خود استفاده کند.
کارول خطاب به زنانی که متولد آمریکا هستند و به اسلام گرویده اند نامه ای می نویسد و با معرفی خود و دخترش و توضیح ماجرا، دو پرسشنامه در اختیار آنان می گذارد و از آنها می خواهد تا یکی از آن دو را خود تکمیل کنند و دیگری را در اختیار والدین خود قرار دهند. پنجاه و سه نفر از این زنان به سؤالات او پاسخ می دهند. از آن پس وی به دسته بندی پاسخ ها و تجزیه و تحلیل آنها می پردازد.
آنچه می خوانید قسمت هایی از این کتاب است که از متن پاسخ زنان آمریکایی مسلمان شده به پرسشنامه انتخاب شده است.
- تنها وقتی که انجام عبادات مذهبی برایم مشکل است، ایام کریسمس است. وقتی که همه چیز عملا به نوعی "مسیحیت زده" می شود و مجبور می شوم به همه توضیح دهم که چرا من این ایام را جشن نمی گیرم و در جشن هایشان شرکت نمی کنم. ایام دیگری که قدری کار برایم مشکل می شود، طول ماه رمضان است که افراد دائما از من سؤال می کنند که نهار چه می خورم و باید به آنها بگویم که من روزه ام. فهمیدن موضوع برای مردم دشوار است و می دانم که آنها به خاطر این موضوع پشت سرم حرف میزنند. اما من عقایدم را با یک ساندویچ مک دونالد معامله نمی کنم.
- تصور من از زن بودن تغییر کرده است. دیگر آزادی را در شلوارهای تنگ و کوتاه نمی بینم، بلکه آن را در حجاب و وقار می یابم. دیگر قائل به تساوی زن و مرد نیستم، بلکه بر این باورم که برای هر کدام نقش هایی وجود دارد که مناسب آنهاست. در عین حال همه ی ما، زن و مرد، دارای نیازها و استعدادهای منحصر به فردی هستیم که فرصت پرورش آنها را داریم.
- یک زن هیچ مسئولیتی در قبال اداره ی زندگی خود ندارد. شوهر مجبور است که همه گونه حمایت لازم را از زن در زندگی بر عهده گیرد. هرگونه پولی که زن به دست می آورد، از قبیل پولی که احیانا فرزندان حاصل از ازدواج قبلی به او می دهند، درآمد ناشی از کار، مهریه ی او، ارثی که به او می رسد، یا هرگونه درآمد دیگری که به دست آورد فقط متعلق به خود اوست و می تواند بسته به میل خود آن را پس انداز کند یا در هر مسیر مشروع دیگری خرج کند.
شوهر نمی تواند به هیچ وجه به بخشی از درآمد زن دست بزند! اگر زن شاغل است، درصورتی که دلش بخواهد می تواند به تامین مخارج خانه نیز کمک کند. مابقی درآمد وی فقط و فقط مال خودش است. همسرم این موضوع را به هنگام ازدواجمان نمی دانست. هنگامی که مساله را برایش توضیح دادم، او گفت که سر مردها کلاه رفته است!
- به عنوان یک زن مسلمان دوست دارم بگویم که اسلام مرا از جهات مختلفی آزاد کرد. بیشتر آمریکایی ها، زنان مسلمان را انسان هایی ستمدیده می دانند. اما باید بدانند که اگر زنان مسلمان ستمدیده اند به این دلیل است که اسلام واقعی را رها کرده اند و از آداب فرهنگی کشورشان پیروی می کنند. اسلام تمام زوایدی را که مقام زن را پایین میآورد بیرون می اندازد و زنان را به سوی عزت نفس و اعتماد به نفس راهنمایی می کند.
بیشتر زنان آمریکایی تصور می کنند آزادترین زنان روی کره ی زمیناند ولی در واقع از بند ستم رها نشده اند. هرکسی که بخواهد از ترس طرد شدن اندام مناسبی داشته باشد، هرکسی که بدنش را به قصد به اصطلاح "جلب توجه" نشان دهد، هر کس که در مقابل کار یکسان با مردان حقوق کمتری می گیرد، هر کسی که جزء این گروههاست، هنوز بر او ستم می شود. تنها راه حل این افراد دور انداختن زنجیرهای اسارت و پذیرش خدا و اسلام در زندگی است.