راز

ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/7


اعتراف می کنم که مدتی است نزدیک بین شده ام! وسط قفسِ روزمرگی ها، آرمان هایم را فراموش کرده ام. ازشان فاصله گرفته ام. حتی گاهی به خودم می قبولانم که اینقدر سخت گیری هم لازم نیست؛ تو که داری وظیفه ی درس خواندن و مثلاً (!!) جهاد علمی کردنت را انجام می دهی، دیگر چه کار داری وقت بگذاری تا بفهمی چرا فلان جای دنیا دارند توی سر و کله ی هم می زنند و برادرکشی راه انداخته اند!

اعتراف می کنم که مدتی است یادم می رود باید مدام سر بلند کنم و افق های دور را، چشم انداز آینده را، مقصد نهایی را، ببینم.

این شبهای ماه رمضان، یک برنامه هست که یادم می آورد کجای زمین و در کدام مقطع حساس تاریخی ایستاده ام. ممنون آقای طالب زاده، از برنامه ی خوبِ رازتان!

ساعت یازده و نیم شب، از شبکه ی چهار سیما. 


قورباغه ای که کم کم پخته می شود

ارسال شده توسط م.رضوی در 91/10/19


می گوید: « این صدا و سیما بعضی وقتا چه کارهای مضحکی میکنه! آخه بلوز آستین حلقه ای هم سانسور کردن داره؟! با این کارا بیشتر مردم رو ندید بدید میکنن. اگه چند دفعه برای سانسور دامنهای کوتاه و یقه های باز، به خودشون زحمت ندن، مردم هم براشون عادی میشه.»

می گویم: «فرض کن من تصمیم بگیرم –زبونم لال- تریاکی بشم! با یه ذره مواد شروع کنم و هر روز که میگذره، دُز مصرفم رو ببرم بالاتر. بعد از چند ماه، دیگه اون یه خرده موادِ روز اول، نعشه م نمیکنه. حالا به نظرت میتونم ادعا کنم که چون نعشه نشدم یعنی که معتاد نیستم؟! یا بگم چون بدنم به مصرف بالا عادت کرده، دیگه مصرفِ کم برام ضرر نداره؟!»

پ.ن. در مّثل مناقشه نیست. 





بازدید امروز: 72 ، بازدید دیروز: 12 ، کل بازدیدها: 396898
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ