ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/17
لذت پیش خودِ خدا رفتن، در تصورمان هم نمی گنجد!
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ
و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک آورده شود و دور نباشد.
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ
[گفته شود:] این است آنچه نوید داده می شدید، برای هر توبه کار و نگهدار [حکم خدا]،
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ
آنکه در نهان از خدای بخشاینده ترسید و با قلبی مطیع و رام پیش آمد.
ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ
به سلامت وارد [بهشت] شوید که این، روزِ جاودانگی است.
لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ
برایشان هرچه بخواهند در آنجا موجود است و نزد ما بیشتر نیز هست.
خودت که بهتر می دانی، "اوّاب" و "حفیظ" نیستم. از جبّار بودنت نمی ترسم، چه برسد به "خشیت از رحمانیت"ات! قلب هم داده ای، اما گمان نمی کنم "منیب"ش کرده باشم. اصلاً خلاصه بگویم، صفت "متقی" به قد و قامتم نمی خورد. اما...
اما از خیر "خلود" در باغ و بوستانت هم که بتوانم بگذرم، این "لدینا مزید"ت قند توی دلم آب میکند!
*سوره مبارکه ق، آیات 31 تا 35
کلمات کلیدی : قرآن، 31تا35 ق، بهشت
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/15
لیوان خالی نمیماند. آبش را خالی کنیم، با هوا پر میشود.
وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
و هرکس از یاد [خدای] رحمان دل بگرداند، شیطانی بر او میگماریم که همدم او گردد.
وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ
و مسلماً آن [شیطان]ها ایشان را از راه باز میدارند ولی آنها میپندارند که هدایت یافتگانند.*
هوای لیوانِ خالی از آب را نبینیم، دلیل نمیشود که نباشد!
پ.ن. چقدر این آیات میترساندم! اینکه در تمام لحظات غفلت، شیطانی کنار دستم جا خوش کرده است، آن هم درحالی که به "هدایت یافته" بودنم نه "گمان"، که "اطمینان" دارم! (به تأکید "انّهم" در جملهی آخر دقت کنید.)
*سوره مبارکه زخرف، آیات 36 و 37
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/12
یا من فضله عمیم
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ
[آن نور هدایت] در خانههایى است که خدا رخصت داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود. در آن خانهها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.
رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات غافل نمىکند، و از روزى که دلها و دیدهها در آن دگرگون مىشود بیم دارند.
لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ
تا خدا بهتر از آنچه انجام دادهاند به ایشان جزا دهد و از کرم خود افزونشان کند، و خدا هر کس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد.
وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّى إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ
و کسانى که کافر شدند، اعمالشان چون سرابى در بیابانى هموار است که تشنه آن را آب مىپندارد، تا چون بدان رسد مىبینید آن چیزى نبوده، و خدا را نزد آن مىیابد و جزاى او را به تمام مىدهد. و خدا سریع الحساب است.
این آیات را نوشتم چون رزق ِ امروز ِ مسافر بود.
اما شرحشان... در توان من نیست...
*سوره مبارکه نور، آیات 36 تا 39
کلمات کلیدی : قرآن، 36تا39 نور
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/6/5
موسای ما دیر کرده است. نه چهل روز، نه چهل ماه و نه حتی چهل سال... موسای ما قرنهاست دیر کرده است.
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِیُّ.
گفت : ما قوم تو را پس از تو آزمایش کردیم و سامری گمراهشان ساخت.
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا
پس موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت،
قَالَ یَا قَوْمِ أَلَمْ یَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْدًا حَسَنًا
گفت: اى قوم من! آیاپروردگارتان به شما وعدهى نیکو نداده بود؟
أَفَطَالَعَلَیْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن یَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبٌ مِّنرَّبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِی
آیا مدت قرار [و درنگ من در کوه طور] بر شما طولانی شد؟ یا خواستید خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آید که وعده ی مرا خلاف کردید؟
... وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ یَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمْرِی
و پیش از آن هارون نیز با تأکید به آنها گفته بود: اى قوم من! جز این نیست که شما با این گوساله امتحان شدهاید و بىتردید پروردگار حقیقى شما خداى رحمان است، پس پیرو من باشید و فرمان مرا اطاعت کنید.*
تصویر از معبر سایبری
موسای ما دیر کرده، اما وعدهی برگشتش از یادمان نرفته است.
بگذار "سامری"ها به جای یک گوساله، انواع و اقسام گوسالهها را بسازند برای عبادت.
ما مطیع "هارون"ش میمانیم تا موسایمان هنگام بازگشت، "غضبان اسفا" نباشد...
*سوره مبارکه طه، آیات 85 و 86 و 90
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/5/30
یا مقلب القلوب!
وَإِن یُرِیدُواْ أَن یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللّهُ
و اگر بخواهند تو را بفریبند خداوند تو را بس است.
هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ
او کسی است که تو را به نصرت خویش و به مؤمنان نیرو بخشید.
وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ
و دلهایشان را الفت داد،
لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ
اگر تو دارایی زمین را یکجا هزینه میکردی نمیتوانستی دلهایشان را الفت دهی،
وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ
و این خدا بود که میان آنان الفت انداخت،
إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
او شکستناپذیر حکیم است.
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
ای پیامبر! خداوند و مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند تو را بس است.*
پیامبر من! پاک کن از صورتت گرد نگرانی را! نقشههای دشمنانت راه به جایی نمیبرد. حسبک الله؛ خدا تو را کافی است، همان خدایی که با بندگان مؤمنش یاریت میکند.
میدانی این الفت بین مؤمنین از کجاست؟ این الفت را من گذاشتهام بین قلبهایشان، تا وسیلهی یاری کردن تو باشد.
پیامبر من! حسبک الله و من اتبعک من المؤمنین؛ خدا و مؤمنان تابعت تو را کافی است...
*سوره مبارکه انفال، آیات 62-64
پ.ن. خدای مقلب القلوب بر الفت ستارهها در یاری حضرت ماه بیفزاید!
کلمات کلیدی : قرآن، 62-64انفال
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/5/26
و آنگاه که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را حاکم و صاحب اختیار خود کرد و به شما چیزهایی داد که به هیچکس از جهانیان نداده است.
ای قوم من! به سرزمین مقدسی که خدا برای شما مقرر داشته وارد شوید و به عقب بازنگردید که زیانکار میگردید.
گفتند: ای موسی! همانا در آنجا قومی زورمند و ستمگرند و تا آنها از آنجا بیرون نروند ما هرگز داخل آن نمیشویم؛ اگر از آنجا بیرون روند ما وارد خواهیم شد.
دو نفر از مردانی که از خدا میترسیدند و خدایشان به آنها نعمت {عقل و ایمان} داده بود، گفتند: از آن دروازه بر آنها وارد شوید، که اگر از آنجا وارد شدید، قطعاً پیروز خواهید بود، و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.
{بنی اسرائیل} گفتند: ای موسی! تا وقتی که آنها در آن {سرزمین} هستند ما هرگز پای در آن ننهیم، پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما همینجا نشستهایم.
{موسی} گفت: پروردگارا! من جز اختیار خود و برادر خویش را ندارم؛ پس میان ما و این قوم نافرمان جدایی افکن.
{خدا} فرمود: این سرزمین {مقدس} تا چهل سال بر آنها ممنوع شد. آنها در این سرزمین سرگردان خواهند ماند؛ پس تو بر این قوم نافرمان اندوه مخور.*
میدانی، بنی اسرائیل نه اینکه نخواهند وارد سرزمین مقدس شوند، نه، فقط حوصلهی جهاد نداشتند.
و نه اینکه منتظر آزاد شدن سرزمین مقدس نباشند، نه، فقط به انتظار، "نشسته" بودند. نشسته بودند تا موسی و خدایش بروند و بجنگند و آنها هم راحت! بروند در سرزمین مقدس زندگی کنند...
و نتیجهی این نافرمانی چهل سال سرگردانی بود.
داستان تلخی است... اما تلختر، قصهی خودِ ماست.
که 1171 سال است به انتظار "نشسته"ایم...
و 1171 سال است که در سرزمینِ غیبت، سرگردانیم...
* آیات 20-26 سوره مبارکه مائده، ترجمه استاد بهرامپور
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/5/25
نماز میخواند، روزه میگیرد، خمسش را سر سال میدهد، حجّش را هم رفته است... حالا گیریم یککم ولایتپذیر نباشد و موقع اطاعت چون و چرا بیاورد... از خوب بودنش که کم نمیشود!
فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ (پس نه، به پروردگارت سوگند،ایمان نیاوردهاند)
حَتَّىَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ (مگر اینکه در اختلافی که دارند تو را داور کنند)
ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ (و آنگاه در دلشان از حکمی که کردهای ملالی نیابند)
وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا (و بیچون و چرا تسلیم شوند.)*
خدای قرآن، الکی هرجایی قسم نمیخورد. حالا وقتی این خدایی که قسمهایش را بیخود خرج نمیکند، بگوید: "و ربّک"، یعنی: "میدانم باور نمیکنید، ولی به خودم –که «پرورد»گار شما هستم و بهتر از خودتان میشناسمتان- قسم..."!
خودِ خدا هم میداند حتی قبول اینکه "از خوب بودنش کم نمیشود" برایمان سخت است. چه برسد به اینکه قبول کنیم اصلاً ایمانِ طرف –با همان یک ذره "حرج"- زیر سؤال میرود!
***
امام خمینی (ره): ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است.
این جمله هم برای اینکه آیه را منحصر به زمان پیامبر ندانیم!
* آیه 65 سوره مبارکه نساء
پ.ن. آیات 58-70 سوره مبارکه نساء، مختص بحث ولایت است. توضیح مختصری از این آیات را میتوانید در جلسهی هشتم از "اسرار ولایت" حاج آقا پناهیان بشنوید.
پ.ن.2. این حدیث را زیاد شنیدهایم، ولی بازشنیدنش هم خالی از لطف نیست:
امام صادق علیه السلام فرمود: «بنی الاسلام علی خمس: علی الصلوة و الزکاة والصوم والحج والولایة و لم ینادی بشی ء کما نودی بالولایة فاخذ الناس باربع و ترکوا هذه یعنی الولایة...»
اسلام بر پنج پایه استوار شده است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. و به هیچ چیز به اندازه ولایت ندا نشده است. پس مردم چهارتا را میگیرند و این-یعنی ولایت- را ترک میکنند.
(اصول کافی، ج 2، ح 3)
کلمات کلیدی : قرآن، 65نساء، ولایت
ارسال شده توسط م.رضوی در 89/5/24
لاَ یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُالَّذِینَ کَفَرُواْ فِی الْبِلاَدِ(گشت و گذار کافران در شهرها تو را نفریبد.)
مَتَاعٌقَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ(این بهرهی ناچیزی است و سپس جایگاهشان جهنم است که بدجایگاهی است.)
لَکِنِ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ رَبَّهُمْ (ولی آنان که تقوای الهی پیش گرفتند،)
لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنتَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا (برایشان باغهایی است که از پای درختانش نهرها جاری است و جاودانه در آن میمانند،)
نُزُلاً مِّنْ عِندِ اللّهِ (که {این} پذیرایی از جانب خداست)
وَمَا عِندَاللّهِ خَیْرٌ لِّلأَبْرَارِ(و آنچه نزد خداست برای نیکان بهتر است.)1
مشرکان مکه از راه تجارت، ثروت قابل ملاحظهای به دست میآوردند و یهودیان مدینه با توجه به مهارتی که در امور تجارت داشتند، در رفاه زندگی میکردند. ولی مسلمانان به دلیل شرایط خاصّ سیاسی و محاصرهی اقتصادی از جانب دشمنان نیرومند، در وضعیت مادّی نامناسبی به سر میبردند. لذا این سؤال پیش میآمد که چرا افراد بیایمان در رفاه ولی مؤمنان در رنج به سر میبرند. آیهی فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ داد.2
1- آیات 196 تا 198 سوره مبارکه آل عمران
2- تفسیر المیزان، ج4، ص96