عکس یادگاری
ارسال شده توسط م.رضوی در 90/12/12
با هر کدام از این مهرها خاطره دارم! :)
با هر کدام از این مهرها خاطره دارم! :)
با توجه به خبر فیلتر شدن سایت آقا در عربستان، شاید بازنشر خطبه های عربی آقا، خالی از فایده نباشد...
«... مادر، مادر شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخى نیست؛ اینها به زبان آسان مىآید. بچهى انسان سرما میخورد، دو تا سرفه میکند، چقدر نگران میشویم؟ یک بچهى انسان برود کشته بشود، دومى برود کشته بشود، سومى برود کشته بشود؛ شوخى است؟ و این مادر با همان احساسات مادرانهى سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشى ایفاء کند که صد تا مادر دیگر تشویق بشوند بچههاشان را بفرستند میدان جنگ. اگر این مادرها آن وقتى که جنازهى بچههاشان مىآمد یا حتّى نمىآمد، آه و ناله میکردند، گله میکردند، یقه چاک میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میکردند، مطمئناً جنگ در همان سالهاى اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.
همسران صبور شهدا، زنهاى جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگى شیرین خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضى بشوند این شوهر جوان بلند شود برود جائى که ممکن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل کنند؛ بعد هم افتخار کنند، سرشان را بالا بگیرند.
اینها آن نقشهاى بىبدیل است...»*
مادر شهید احمدی روشن: «تروریست ها با این اقدامات فقط برای آمریکا و صهیونیست ها مزدوری می کنند، اما بدانند ما از این اقدامات نمی هراسیم و مصمم به ادامه راه این شهیدان هستیم.» (+)
همسر شهید احمدی روشن: «افتخار می کنم همسرم به درجه رفیع شهادت رسیده است.» (+)
پ.ن. موقع گفتن این جملات، فقط چند ساعت از شهادت عزیزشان می گذشت...
*بیانات رهبر در سومین نشست اندیشه های راهبردی (+)
**تیتر امانتی است.
بعدا نوشت: کمپین همکاری دانشجویان با سازمان انرژی اتمی، امضا کنید! (+)
قلبم درد می گیرد...
وقتی پسری از انتهای راهروی دانشکده، با صدای بلند، دختری را با اسم کوچکش صدا می کند...
یا کاشفَ الضّرِّ و البلوى عن ایّوبَ
و مُمْسِکَ یَدَىْ ابراهیمَ عن ذَبْحِ ابْنِهِ بعدَ کِبَرِ سِنِّهِ و فَنآءِ عُمُرِه...
اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ایوب
و اى نگهدارنده دستهاى ابراهیم از ذبـح پـسـرش پـس از سـن پـیـرى و بـسـرآمدن عمرش...*
*دعای امام حسین (ع) در روز عرفه
پ.ن. «ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مىدهیم و خرد مىکنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.» (امام خمینی +)
و اجعل شکری لک علی ما زَوَیتَ عنّی
اَوفَرَ مِن شکری ایّاک علی ما خَوَّلتَنی.
و شکرم را بر آنچه از من بازداشته ای
افزون تر از شکرم بر آنچه به من عنایت کردی قرار ده.*
خدایا، داده و نداده ات را شکر. و نداده ات را حتی بیشتر!
*صحیفه سجادیه، دعای 25، در مقام رضا و خشنودی
«به خدا قسم همواره ستم مى نمایند،
تا از حرامهاى خدا حرامى را باقى نگذارند مگر حلال کنند،
و پیمانى را رها ننمایند مگر بشکنند،
و خانه اى از گل و خیمه اى از پشم نماند مگر اینکه وارد آن شود،
و فسادشان آن خانه را فرا گیرد،
و بدى رفتارشان اهل آن را پراکنده کند.
تا آنجا که دو دسته بگریند: مردمى بر دینشان، و مردمى بر دنیایشان.»
این خطبه حضرت علی (ع) است در وصف بنی امیه؛ اما جمله ی آخرش* شبیه این روزهای دنیاست.
که مردمی بر دینشان می گریند:
و مردمی بر دنیایشان:
(عکس ها از پرس تی وی)
* حتّی یَقومَ الباکیان یبکیان: باکٍ یبکی لِدینه، و باکٍ یبکی لدنیاه. (خطبه 97 نهج البلاغه)
خداوندا چنان کن که از هیبت پدر و مادرم چون از هیبت سلطان خودکامه بیمناک باشم،
و به هر دو چون مادرى مهربان نیکى نمایم،
و اطاعت از آنان و نیکى به هر دوى آنان را در نظرم از لذّت خواب در چشم خوابآلوده شیرینتر،
و براى سوز سینهام از شربت گوارا در ذائقه تشنه خنکتر گردان،
تا خواسته ایشان را بر خواسته خود ترجیح دهم،
و خرسندى آن دو را بر خرسندى خود مقدّم دارم،
و خوبى ایشان را در حق خود هرچند اندک باشد زیاد بینم،
و نیکویى خود را درباره ایشان گرچه بسیار باشد کم شمارم.*
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى اَهابُهُما هَیْبَةَ السُّلْطانِ الْعَسُوفِ،
وَ اَبَرُّهُما بِرَّ الْاُمِّ الرَّؤُوفِ،
وَاجْعَلْ طاعَتى لِوالِدَىَّ وَ بِرّى بِهِما اَقَرَّ لِعَیْنى مِنْ رَقْدَةِ الْوَسْنانِ،
وَاَثْلَجَ لِصَدْرى مِنْ شَرْبَةِ الظَّمْئانِ،
حَتّى اُوثِرَ عَلى هَواىَ هَواهُما،
وَاُقَدِّمَ عَلى رِضاىَ رِضاهُما،
وَاَسْتَکْثِرَ بِرَّهُما بى وَ اِنْ قَلَّ،
وَاَسْتَقِلَّ بِرّى بِهِما وَ اِنْ کَثُرَ.
*صحیفه سجادیه، دعای 25، برای پدر و مادرش (+)
پ.ن. چقدر فاصله هست بین فرازهای این دعا و رفتار من...
هشتم شهریور است. با ژاکت و کلاه و جوراب (!) در اتاقم نشسته ام و فکر می کنم تا چند روز پیش، در این ساعت کولرمان روشن بود.
بیست و نهم رمضان است. در اتاقم نشسته ام و صحیفه می خوانم: «السلام علیک مِن مجاورٍ رَقَّت فیه القلوب و قَلّت فیه الذّنوب»* و به روزهای پیش از ماه مبارک فکر می کنم.
خدایا! مگذار آتشی که «برد و سلام»ش کرده ای، باز شعله ور شود...
*سلام بر تو ای همسایه ای که دل ها نزد تو رام شد و گناهان در تو نقصان گرفت. دعای 45 صحیفه سجادیه، در وداع با ماه مبارک رمضان.
پ.ن. این روزها که به ندرت به فضای مجازی می آیم و نتیجتاً کم می نویسم و کوتاه، شاید این کنج برای نوشتن بهتر باشد: فرقان.