ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/31
دعای سوم صحیفه سجادیه، وقتی ملائک خدا را توصیف میکند، آهِ حسرت آدم را درمی آورد. به خصوص این عبارتش:
و لایغفُلون عن الوَلَهِ الیک
و از شیفتگى به سوى تو غافل نمی گردند.*
فرشته هایی که عاشقی یادشان نمی رود!
* دعای سوم صحیفه سجادیه(نیایش در طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقربش)
مصرعی از حافظ؛ «پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است»
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/10
کاش همیشه شبیه تو با اطرافیانم رفتار می کردم.
یا من اَظهَرَ الجمیل. یا من سَتَرَ القبیح. یا من لم یَهتِکِ السِّتر.
ای که کار نیک را آشکار کنى. اى که کار زشت را پنهان کنى. اى که پرده کس ندرى.*
*دعای جوشن کبیر
پ.ن.1 دیشب اولین بار بود که جوشن را به چشم موعظه های اخلاقی می خواندم. خیلی حرف برای گفتن داشت.
پ.ن.2 تیتر برگرفته از آیه 138 سوره بقره است؛ «صبغة الله، و من احسن من الله صبغة؟»
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/10
اللهم و إنّه لا وفاءَ لی بالتَّوبةِ الّا بِعِصمَتِک.
الهی مرا قدرت وفای به توبه ی خود، جز با حفظ تو نیست.*
حالا که مرا تا اینجا آوردی، نگذار جایی بروم. نگهم دار. من به آغوش تو انس گرفته ام.
*صحیفه سجادیه، دعای 31
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/7
"گویا مقدر شده است که پیروان راستین تو باید مثل تو لعن و نفرین شوند، تکفیر شوند، کوبیده شوند و در زجر و شکنجه، در دنیایی از غم و درد به ملاقات خدا بروند، و آنقدر شکنجه ببینند که هنگام شهادت فریاد برآورند: «فزت و ربّ الکعبه»، به خدای کعبه آزاد شدم."
از کتاب «علی زیباترین سروده هستی»، نوشته ی شهید مصطفی چمران
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/7
اعتراف می کنم که مدتی است نزدیک بین شده ام! وسط قفسِ روزمرگی ها، آرمان هایم را فراموش کرده ام. ازشان فاصله گرفته ام. حتی گاهی به خودم می قبولانم که اینقدر سخت گیری هم لازم نیست؛ تو که داری وظیفه ی درس خواندن و مثلاً (!!) جهاد علمی کردنت را انجام می دهی، دیگر چه کار داری وقت بگذاری تا بفهمی چرا فلان جای دنیا دارند توی سر و کله ی هم می زنند و برادرکشی راه انداخته اند!
اعتراف می کنم که مدتی است یادم می رود باید مدام سر بلند کنم و افق های دور را، چشم انداز آینده را، مقصد نهایی را، ببینم.
این شبهای ماه رمضان، یک برنامه هست که یادم می آورد کجای زمین و در کدام مقطع حساس تاریخی ایستاده ام. ممنون آقای طالب زاده، از برنامه ی خوبِ رازتان!
ساعت یازده و نیم شب، از شبکه ی چهار سیما.
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/5/1
خودت دستور دادی: بیا؛ که من توانستم بیایم. آن هم با یک لیست طویل از خواسته هایم. وگرنه بعد از این همه دادن های تو و ناسپاسی کردن های من، رویم نمی شد آن طرف ها آفتابی شوم!
و أنا یا الهى، عبدُک الَّذى اَمَرْتَه بالدُّعاءِ
فقال: لبَّیک و سَعْدَیْکَ
اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى،
پس لبّیک و سَعْدَیْکَ گفت و فرمانت را بجاى آورد.*
*صحیفه سجادیه، دعای 16
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/4/29
دیشب برنامه «راز» می دیدم. با موضوع تبلیغ دین درعصرحاضر (+). یکی از مسائلی که دکتر فیاض مطرح کرد، این بود که روحانیون (به تعبیر ایشان آخوندها) در قم جمع شده اند و در شهرهای مختلف (حتی تهران) پخش نمی شوند.
داشتم فکر می کردم حتی اگر مسجد محله مان یک امام جماعتِ مردمی داشت (با همه ی آن خصوصیاتِ خوبی که دکتر فیض از امام جماعت محله شان مثال می آورد)، باز هم منِ دخترِ جوان نمی توانستم خیلی راحت بروم پیشش و سوال شرعی بپرسم. یا مثلاً اگر در زندگی به مشکلی برخوردم، ازش راهنمایی بخواهم. یا حتی در کلاس قرآنش شرکت کنم و بی پرده از دغدغه های ذهنیم حرف بزنم.
به گمانم الان در حوزه های علمیه مان، طلبه ی خانم کم نباشد. نمی دانم ساز و کاری برای حضور این خانم ها در جامعه تعریف شده یا نه، و اگز تعریف شده چقدر عملی می شود.
شخصاً گاهی خیلی احساس نیاز می کنم که با شخصی آشنا به مسائل دینی، یک آخوندِ خانم، ارتباط مستقیم داشته باشم. کسی که هم من او را از نزدیک بشناسم و بتوانم بهش اطمینان کنم، و هم او شرایط زندگی مرا بداند.
خواستم بگویم اگر کسی، نهادی، سازمانی، در فکر حل مسأله ی ارتباط گیری جامعه با آخوندها بود، لطفاً به مسأله ی آخوندهای خانم هم فکر کند!
پ.ن. برنامه راز، به کارگردانی آقای طالب زاده، در شبهای ماه رمضان (ساعت 11:30) پخش می شود. پیشنهاد می کنم از دستش ندهید!
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/23
"نظام سرمایه داری به زنان صرفا به عنوان یک نیروی کار نگاه می کنند، که باید از او حداکثر استفاده را بکنند.
ما به زن ضمن اینکه به نقش مجاهدانه اش، نقش انقلابی اش و آن حضور موثرش در اجتماع در همه عرصه ها تاکید داریم، اما می گوییم به زن نباید اینطور نگاه بشود.
این زن چه عناوینی دارد؟ یا دختر است یا همسر است یا مادر است یا خواهر است، این یک نقش مولد محبت دارد در مهمترین کانون جامعه که ما می گوییم خانواده است.
این نقش هر چقدر تقویت بشود شما ببینید ماهیت خانواده چقدر ارتقاء پیدا می کند و بعد به تبعش چه جامعه پرنشاط تری خواهید داشت. این نه که نافی سایر نقش های او باشد، اما اهمیت اساسی دارد."
صحبتهای دکتر جلیلی در شبکه سه (+)
پ.ن. چون این نگاه را می پسندم، این متن را گذاشتم. فارغ از بحث های سیاسی:)
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/21
وما خَلَقْتُ الْجِنَّ و الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
ما أُرِیدُ مِنْهُم مِن رِزْقٍ و ما أُرِیدُ أَن یُطْعِمُونِ
إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ
و جن و انس را نیافریدم مگر براى این که مرا بندگى کنند.
از آنان هیچ روزى ای نمی خواهم، و نمی خواهم که مرا اطعام کنند.
همانا خداوند، خود روزی رسان و صاحب قدرت و توانمند است.
(سوره مبارکه ذاریات، آیات 56 تا 58)
ارسال شده توسط م.رضوی در 92/3/6
تازه از دانشگاه برگشته ام. خسته و بی حوصله. می روم توی حیاط، زیر درخت توت، با یک چوب دراز در دستم!
عطر توت ها و صدای تاپ تاپ افتادنشان، سرخوشم می کند. و به این فکر می کنم که زندگی قشنگ است. حتی در روزهای امتحانات!
کلمات کلیدی : روزانه نوشت، بهار